ساخت وبلاگ
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته‌ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نام‌هایشان جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان درد می‌کند من ولی تمام استخوان بودنم لحظه‌های ساده‌ی سرودنم درد می‌کند انحنای روح من شانه‌های خسته‌ی غرور من تکیه‌گاه بی‌پناهی دلم شکسته است کتف ...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimamr بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 22:00

مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها ، دیروزها دیدگانم همچو دالانهای تار گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد می خزند آرام روی دفترم دستهایم فارغ از افسون شعر یاد می آرم که در دستان من روزگاری شعله می زد خون شعر خاک می خواند مرا هر دم به ...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimamr بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 22:00

یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد خاک سر هر کویی بی فایده می‌بیزم در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم خاک سر هر کویی بی فایده می‌بیزم در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد تا ...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimamr بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 22:00

گاهی گمان نمی'>نمی'>نمی کنی ولی خوب می شود'>شود'>شود گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود گاهی بساط عیش خودش جور می شود گاهی دگر، تهیه بدستور می شود گه جور می شود خود آن بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور می شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود… گاهی برای خنده دلم تنگ می شود گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود گاهی تمام آبی این آسمان ما یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود گاهی نفس به تیزی ...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimamr بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 22:00

ای مرغک خرد، ز اشیانه پرواز کن و پریدن آموز تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز رام تو نمی‌شود زمانه رام از چه شدی، رمیدن آموز مندیش که دام هست یا نه بر مردم چشم، دیدن آموز شو روز بفکر آب و دانه هنگام شب، آرمیدن آموز ...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimamr بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 22:00

دخترک خنده کنان گفت که چیست راز این حلقه زر راز این حلقه که انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است به بر راز این حلقه که در چهره او اینهمه تابش و رخشندگی است مرد حیران شد و گفت حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است همه گفتند : مبارک باشد دخترک گفت : دریغا که مرا باز در معنی آن شک باشد سالها رفت و شبی زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر دید در نقش فروزنده او روزهایی که به امید وفای شوهر به هدر رفته هدر زن پریشان شد و نالید که وای وای این حلقه که در چهره او باز هم تابش و ...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimamr بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 22:00

مو آن رندم که نامم بی قلندر نه خون دیرم نه مون دیرم نه لنگر چو روز آیه بگَردم گِرد گیتی چو شو گَرده به خشتی وانهم سر * * * ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده وینه دل کنه یاد بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گرده آزاد * * * خداوندا که بوشم با که بوشم مژه پراشک خونین تا که بوشم همم کز در برانن سو ته آیم تو کم از در برانی وا که بوشم * * * هزارت دل بغارت برده ویشه هزارانت جگر خون کرده ویشه هزاران داغ ویش از ویشم اشمر هنی نشمرده از اشمرده ویشه ...
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimamr بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 22:00